بنام خداي مهرباني ها و آرامش دهنده قلب ها
سلام و دورود فراوان بر همه دوستان و رفقاي خوب، سلام عرض ادب خدمت همه هم ولايتي هاي گرانقدر كه هميشه براي بودنم راهنمايي و مهرباني كرده اند.
به یاد رسم دلتنگی به یاد لحظه هایم باش
در این پاییز تنهایی تو تنها آشنایم باش
هركس دردلش كوچه اي دارد كه بعد از سالها هنوز خاطراتش چنگ ميزند گلويش را، ميشكند بغضش را، وقتي در آن كوچه قدم بزني، باران ببارد، پاييز باشد، تنها باشي، آنوقت آماده ميشوي براي گريه كردن،مرور خاطرات خوب كه سالها كوله بارش همراهت بوده باشد، بسيار سخت است، سختتر ميشود زماني كه داغ فراغ بهترين رفيق زندگي ات (مادر) هم دامنگيرت باشد. آنوقت همه آدم هاي كنارت غريب ميشوند، هيچ وقت شايد نفهمند كه تنهايي ها به چه معنا ، هركس به گوشهاي خلوت گزيده با ياري، همدمي، و بيكسي ها را دوا نباشد.
تو مشغولي به حسن خود، چه غم داري ز كار ما،
كه هجرانت چه ميسازد همي با روزگارم ما؟
چه ساغرها تهي كرديم بريادت: كه يك ذره
نه ساكن گشت سوز دل، نه كمتر شد خمار ما
یک لحظه خودم را در کوچه ای پاییز زده دیدم، یک عمر عاشق پاییز شدم
فصل طلایی من، زیباترین فصل سال در برابر چشمهای من
دراین کوچه باغ پاییزی، اگر بیاحساس هم باشی، این فصل رویایی تو را به اوج احساس خواهد.
برد. حالا من هستم و قلب پر احساسم و یک دنیا برگهای طلایی از آسمان میبارد برگ، بر روی
زمین ریخته ، یک دریای برگ دنیا میدرخشد در پادشاه فصلهای سال،
آسمان طلایی است، وای که غروب پاییز چه رویای زیباییست
خورشید میدرخشد در لابلای برگهای طلایی و میدرخشند درختان مثل جواهری در قلب پاییزی
دنیا ،دلم میخواهد غرق شوم در دریای برگهایی که بر روی زمین ریخته، در زیر این دریا، به خواب
میروم مثل یک رویا،.
خواب پاییزی من، صدای خش خش برگها، چه عاشقانه است درد دل برگهای خشکیده با هم.
دلم میخواهد این کوچه باغ پاییز زده که در آن قدم گذاشته ام بی پایان باشد، آنگاه که قرار
است به پایان آن برسم از دنیا وداع گفته باشم، تا تنها پاییز را ببینم، دیگر نمیخواهم رهگذری را
ببینم که بر روی برگها پا میگذارد و قدر پاییز را نمیداند.
ببین که پاییز چه فصل زیباییست، کشیدن تصویر پاییز حتی در توان یک نقاش ماهر هم نیست؟
ايام چو من عاشق جنباز نبايد، دل داده چون دلبر طناز نيابد،
از روي نياز او همه را روي نمايد، يك دلشده او را ز ره ناز نيايد.
بگداخت مراه طره طرارش از آن سان ، پيشم به دو صد غمزه غماز نيابد
رفت ست بر دوست نيايد بر من دل ، داند كه چون يك بت دمساز نيابد
گشتست دل آگاه كه من هيچ نمانم، زان باز نيايد كه مرا باز نيابد
و اما آخرين حرف دومين ماه پاييز:
زندگي يعني بميري در هواي يك نفر
مرده باشي جان بگيري با صداي يك نفر
عمر اگر بسيار باشد، عمر اگر كم، هر چه هست
محض لبخند يكي باشي، فداي يك نفر
عاشقانه - هر چه داري لا به لاي شعر هايت
گفته باشي از همان اول براي يك نفر
آخر اين قصه خواهي ديد خيل عاشقان
جان نمي بازند جز در ماجراي يك نفر
عشق جز اين نيست،جز اين نيست، جز اين نيست عشق
عشق يعني"اين و جز اين نيست" هاي يك نفر.؟
هميشه در سكوت صدايي است، دلي بايد كه دريابد.؟
هميشه آدم ها ميآيند، آدمها ميروند، هر كسي كه مي آيد، چيزي برايت مي آورد، هر آن كس كه ميرود چيزي از تو ميبرد.!
آدم ها مي آيند، آدم ها مي روند، سال ها بعد خواهي فهميد چيزي كه از تو بر جاي مانده، خودت نيست.؟
تكه هايي است جمع شده از آدم هايي كه آورده بودند و در ازايش.
آرام آرام تو را تكه تكه بردند!
مهم نيست اكنون زندگيام چگونه ميگذرد؟ عاشق آن خاطراتي هستم كه تصادفي از ذهنم عبور ميكند و باعث شادي و زنده بودنم م شود.
خدا در همين نزديكي هاست خدا نگهدار
خاطرات من و بچه هاي كوچه بن ست ياس (به بهانه فوت محمدرضاخلت آبادي فراهاني فرزند علي اصغر)
تسليت به خانواده هاي محترم محمدخلت آبادي فراهاني فرزند علي اصغر كربلايي نوروز علي
كه ,يك ,پاییز ,ها ,تو ,مي ,آدم ها ,جز اين ,بر روی ,تو را ,کوچه باغ
درباره این سایت